ای نگاهت از شبِ باغِ نظر،شیرازتر
دیگران نازند و تو از نازنینان،نازتر
چنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیست
چنگی از تو چنگ تر،یا سازی از تو سازتر
قصه ی گیسویت از امواجِ تحریرِ قمر
هم بلند آوازه تر شد هم بلند آوازتر
گشته ام دیوان حافظ را ولی بیتی نداشت
چون دو ابروی تو از ایجاز،با ایجازتر
چشم در چشمت نشستم،حیرتم از هوش رفت
چشم وا کردم به چشم اندازی از این بازتر
از شب جادو عبورم دادی و،دیدم نبود
جادویی از سحر چشمان
تو پر اعجازتر
آنکه چشمان مرا تر کرد، اندوه تو بود
گرچه چشم عاشقان بوده ست از آغاز،تر